.comment-link {margin-left:.6em;}

!دنیای من و اطرافم

Sunday, July 30, 2006

من مرده ي آن دمم كه ساغي گويد : يك جام دگر بگير و من...نتوانم گير
.خدايا اين چقدر ... محشره

Wednesday, July 19, 2006

چند بار ديگه بايد شاهد چنين نشستهاي بزرگي باشيم؟
اون نشست سال پيش يادتون هست ، يادم نيست كدوم چهار راه بود ولي اونجا هم لوله ي اب تركيده بود وخاك زير جاده رو شسته بود تا اينكه يك تاكسي رو تا عمق 9متر (كم نيست ) برده بود پايين ! امروز هم كه ميدان امام خميني كه باز هم نشت آب باعث نشستي به وسعت حدوداً 20 متر و به عمق 8 متر شد،خدا رو شكر هيچكدوم ار اين حادثه ها صدمه ي جاني نداشته. ضعف مديريت آب و فاصلاب شهري در نگهداري از تاسيساتش مشهوده .فكرش رو بكنين توي مترو مردم چه حالي داشتن؟ دقيقاً مثل اين فيلم هاي اكشن هاليودي شدن ، وقتي كه مي بينن از در و ديوار ايستگاه آب داره شررر و شررربيرون مي ريزه

يكنفر داشت تعريف مي كرد كه وقتي اين اتفاقات مي افتاده توي مترو بوده ، ميگفت : هر ايستگاه حداقل 2 تا سه دقيقه نگه مي داشتن تا رسيديم ايستگاه مولوي ، مردم حوصله شون سر رفته بود اكثراً از دوستان و آشنايان خبر گرفته بودن كه ايستگاه امام خميني رو آب گرفته فقط درهمين حد . از بلندگوها هم مي گفتن كه ايستگاه امام خميني مشكل آب گرفتگي پيدا كرده و حركتها با تاخير انجام ميشه ولي اين كافي نبود ، همه مي خواستن بدونن تكليفشون چيه؟ بايد چقدر منتظر بمونن؟ كه يكدفعه از بلندگوها اعلام كردن كه مترو حركت نمي كنه! بعد كه پياده شديم داشتيم كم كم از درهاي ايستگاه خارج مي شديم كه شنيديم كه مترو حركت كرد بعد كه برگشتيم ديديم بعله ، مترو بدون ما رفته. مدير ايستگاه رو پيدا كرديم و موضوع رو بهش گفتيم : مگر قرار نبود مترو حركت نكنه؟ برگشت گفت: من نمي دونم اين بلندگو از ايستگاه مركزي ، امام خميني پخش ميشه و ما هيچ اطلاعي نداريم ، بعد برگشته ميگه حالا كه چيزي نشده با متروي بعدي برين . ولي مي دونين چي جالبه؟ آقايي رو پشت شيشه ديدم كه داشت با ميكروفون با همون صدا مردم رو به آرامش دعوت مي كرد . يعني مردم رو اينهمه بي عقل و.... فرض كرده بود؟

من از اينجور چيزها حالم بهم مي خوره . حتماً براتون يك چيزي شبيه بالا پيش اومده ، اينكه توي يك صف هستين بعد نوبت تو كه مي رسه مي گن نداريم ، بعد ار 2 دقيقه مي بيني ا‌ِاِه ه ه ... همون آدم داره همون جنس رو به چند نفر ديگه مي ده؟ بعد كه بهشون مي گي معمولاً مي گن : اشتباه شده بود . ناراحتي نخر! يا : طلبكاري مگه؟
بر گردي بهش بگي آخه آدم فلان فلان شده من مشتري توام پولش رو بهت مي دم ، حاليش نمي شه كه

- اوليور وندل هولمز در جلسه اي خضور داشت . او كوتاهترين مرد حاضر در جلسه بود دوستي به مزاح گفت:آقاي هولمز ، تصور مي كنم در ميان ما بزرگان شما چقدر احساس كوچكي مي كنيد.
هولمر پاسخ داد: احساس نيم سكه طلايي را دارم كه مابين پول خردها قرار گرفته باشد

اين مطلب رو دارم از شرق مي نويسم : از 60 كارخا نه ي كاشي سازي 17 كارخا نه ، 200 كارخانه ي عايق رطوبتي 148 كارخانه
، 400 كارخانه ي توليد سنگدا نه ي بتن مصرفي بتن 377 توليد كننده ، از 40 توليد كننده ي شير الات 21 كار خانه مهر و پروانه ي استاندارد ندارند . كه مطمعناً با قيمت پايين تري مطالح خودشون رو عرضه مي كنن كه جناب معمار عزيز فكر جيب خودشه .

Monday, July 17, 2006

.تولدم مبارك

.مادر عزيزم روزت مبارك

Sunday, July 16, 2006

....خوب يادم مياد كه اولين بار كه تنهايي رفتم كلكچال
بهش گفتم من 1 ساعته مي رسم به پناهگاه گفت: فكر نمي كنم
گفتم : 1:15
گفت : فكر نمي كنم
گفتم : 1:30 چطور؟
گفت : چرا كه نه؟
ساعت 6 كنار ماشين بودم و ساعت 7:30 توي پناهگاه بودم و شماره ي خونه رو ميگرفتم
الو ... بابا ببخشيد كه صبح به اين زودي مزاحمتون شدم ولي مي خواستم بگم كه .... هيچ كس بهتر از شما من رو نمي شناسه ، "متشكرم

يك سوال
من جديداً كتاب" قطعه ي گمشده" اثر "شل سيلور استاين" رو خوندم ولي با يك سوال مواجه شدم
انسان به طور غريزي به دنبال تكامل خودش در تمامي زمينه هاي زندگي هستش ، ولي به واسطه ي ذوق وعلاقه اي و شرايطي كه قرارداره در بعضي از زمينه ها بيش از ديگر زمينه ها به تكامل ي رسه.مهم رسدن به تكامل هستش
ولي مسئله اينجاست كه تكامل چگونه هستش ؟
مثلاً در محيط كار، رابطه ي شما و همكارتون يا حتي در دوستي هاي خودتون ، آيا ما بايد با همديگر مچ بشيم و در نتيجه هر يك خلاء هاي ديگري رو پر مي كنه و هر دو به تكامل مي رسند يا اينكه هركس به نوعي به تكامل خودش رسيده و اين كار مشترك آنها هستش كه كامل هست
براي اولي ميشه يك دايره ي ناقص رو كشيده كه با يك قطعه كه كاملش مي كنه ادغام ميشن و به تكامل مي رسن و براي دومي 2 تا دايره ، كي بزرگ و ديگري كوچك كه دارن در كنار همديگر مي روند و به واسطه ي در كنار هم بودن هست كه كارهاشون كامل هست

اين متن رو هفته ي پيش نوشتم ولي وقت نشد آپ لودش كنم ، ولي بعد از يكم جستجو وتحقيق متوجه شدم كه: كلاً 2 نوع تكامل داريم با اينكه به نظر نمي آد ولي در هر كاري فقط يكي از اونها انجام ميشه

Monday, July 10, 2006

نمي دونم از كجا بگم؟
اول اين پيروزي مبارك تمام طرفداران و تيم ملي ايتاليا كه با اين كار نشون دادن كه فوتبالشون در چه سطحي هستش. ولي فقط خدا كنه بخاطر همين يك تخفيفي در مجازات يونتوس قائل بشن وگرنه تا چند سال يونتوس ، يونتوس سابق نمي شه
از جناب آقاي دومش عزيز كه از اول جام 1 بار ترزگه رو نياوردن داخل تا اگر مجبور شد بفرست داخل زمين با يك هكچين روحيه اي وارد نشه
يا زيدان؟
بله بايد هم سرت رو بندازي پايين ، حتي يك لحظه هم بلند نكن، حتي وقتي كه وارد تونل رخت كن ميشي
به قول فردوسي پور : كارش ناجوان مردانه بود!! ولي اگر 1 لحظه ،فقط 1 لحظه قبل از اينكه اونكار رو بكنه ، به روحيه تيم و چهر ه
اي كه از خودش در آخرين بازي ملي باقي خواهد گذاشت فكر مي كرد هرگز اينكار رو نمي كرد فكر .هرگز
ولي فكر نمي كردم ايران اهدا جوايز رو نشون بده

Sunday, July 09, 2006

ايتاليا و فرانسه ، انتخابش سخته چون هر دوتا رو دوست دارم ولي براي اينكه فرايسه شلوغ بشه و امير يك شب بياد ماندني ديگه توي فرانسه داشته باشه ، امشب فقط فرانسه

بازي نيمه ي اول كه بيشترش خطا هايي بود كه روي دو طرف بود و جانب داري داور به نفع المان معلوم بود ، ولي بعد از گل اول كه گل سوم هم با همون تكنيك بود بازي رو جذاب كرد ولي حق آلمان بود چون پرتقال خيلي بد بازي كرد
چيزي كه برام جالب بود بعد از گل اول آلمان انتظاردفاع بيشتري از طرف آلمانها بود داشتم ولي وقتي ديدم كلينزمن نويل رو جاي كلوزه مي فريته تو مطمئن شدم كه مي خوان عقده هاشون رو كه نرفتن فينال سر پرتفال خالي كنن.گلي كه گومز زد واقعاً جنبهيحياتي داشت وگرنه خيلي ضايع بود 3-0
مطمئناً گاهي پيش اومده كه بدونين يك كاري از نظر روي منطق درست نيست ولي باز هم شك دارين كه انجامش بدين يا نه ؟
اينكه ما آدمها از روي هوس يكسري كارها رو انجام مي ديم ممكنه منطقي نباشه ولي باز براي هضم راحت ترش دليل تراشي مي كنيم وخودمون رو گول مي زنيم (با اين حرف صورت مساله رو پاك كردم)؟
!من هنوز با اين تغيير هاي ناگهاني مشكل دارم

Saturday, July 08, 2006

اين اتفاق رو از زبان دوستم مي نويسم
ديروز داشتم توي بابايي رانندگي مي كردم ، عجله داشتم وسرعتم حدوداً 120 اينطورها بود كه از يك زانتيا سبقت گرفتم بعد شنيدم يكي از پشت سرم داره توي بلند گو مي گه : پژو به پلاك فلان فلان بزن كنار! گفتم برو بابا من 2 سال پيش اين كارها رو قديمي كرديم . بعد يهويي ديدم صداي آژيرش بلند شد و چراغ گردونش رو گذاشت
!ايندفعه گفتم : ديگه ما از اينها نداشتيم
در هرصورت اين مملكت گل و بلبل صاحب پليس نامحسوس اتوبان هم شد

Friday, July 07, 2006

نوشته هاي سلمان هميشه براي من ارزش خاصي داشتن .از همون اول كه آف لاين مي شستم پشت كامپيوتر و هيستوري (ببخشيد با انگليسي وبلاگم مشكل داره)امير رو چك مي كردم!!! نوشته هاي بقيه رو هم مي خوندم از جمله سلمان با اون تمه ي سيا ه و قرمزش ولي توي اين يك سال آخري احساس مي كنم به مطالبش نزديكتر هستم و سعي كردم مطالبش از دستم در نرن و از اين بابت خوشحالم
مي دوني! بعضي از حرفها و عقيده ها ديد آدم رو عوض مي كنن و حرفهاي سلمان براي من يك همچين حالتي رو داشته
سلمان جان انشاا.. موفق باشي
و ممنون بخاطر مطالبت

Monday, July 03, 2006


منبع : روزنامه ي مليت چاپ تركيه

هركسي يك رودخونه هستش يكي به عمق1 بند انگشت ،يكي 3،2 يا بيشتر عمق داره با اينكه هردو تاشون جريان دارن

روزها مي گذره ،به نطرمن نبايد توي اون 1بند انگشتيه موند ،بايد زد به دريا 3،2و...ببينيم چي ميشه؟

عاشق شدن هم همينه ؛مي گيم چرا مثل بقيه باشم؟

خودم مي رم پيداش مي كنم (ميزنيم به دريا) عاشق مي شيم

ولي ديگه راه پس نداريم (اونقدر رفتيم جلو كه ديگه زير پامون خاليه) و

ديگه درياييم

امروز فيلم عروس آتش رو ديدم

بعد از يك امتحان سنگين،عجله براي رسيدن به اتوبوس،12ساعت توي راهي كه چيزي جز دشتهاي پر از بوته و خار مغيلان نيست،خسته و كوفته ميرسي خونه. ولي وقتي مي فهمي هنوز هم كساني هستن كه به فكرت هستن و تا ميرسي بهت زنگ مي زنن و حالت رو مي پرسن
ديگه خستگي باقي نمي مونه
:)