.comment-link {margin-left:.6em;}

!دنیای من و اطرافم

Tuesday, May 23, 2006

يادم مي آد وقتي امير داشت مي رفت توي فرودگاه ، عليرضا با دوربين فيلمبرداريش رو به من كرد و گفت :
خوب افشين امير داره مي ره چيزي داري بگي؟
گفتم : داره مي ره انشاا.. موفق باش....
گفت : نه اين رو كه همه مي گن . امير مي ره، چيزي كم ميشه ؟( يا يك چيزي شبيه اين درست يادم نيست )
گفنم : رفتنش يك درده ، بودنش هزار درده ؛ مثلاً اينكه نمي ذاره با سيستم كار كنم.(خنديم ، خنديدن و خنديد)
بعد از امير مريم كماكان جاي امير رو گرفت(كماكان)
ولي حالا كه داره مي ره كسي نيست كه اين كار رو انجام بده و من هم ديگه وقتي حوصله اش رو ندارم.
چقدر زمان زود مي گذره.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home