.comment-link {margin-left:.6em;}

!دنیای من و اطرافم

Monday, April 10, 2006

ساعت 12 شد.فردا بايد برم.چقدر زود گذشت.

نه از اون نظر كه الكي وبدون دليل گذشت اصلاً اينطور نبود كلي چيز ياد گرفتم فقط بخاطر اينكه بايد برم اونجا.درسته كه نبايد جو رو براي خودم خراب كنم ولي خوب بايد حداقل 1ترم ديگه اونجا رو تحمل كنم.

الان دستم زير چونه ام هستش و دارم از بوي دستم خفه مي شم نمي دونم به كجا زدم كه هرچي مي شورمش نمي ره.

من سال قبل يك دوره ي پر دردسر رو گذروندم پس باز هم مي تونم پشت سر بذارمش.من سال قبل انتخاب 7ام مهندسي عمران تمام وقت دانشگاه آزاد يزد قبول شدم و رفتم چون نمي خواستم از زندگي ام عقب بيفتم. ولي الان مي بينم با اين دور بودنهام _با تمام خوبي هايي كه از نظر تجربه برام داره_ ديگه نمي تونم نگراني كساني كه من رو دوست دارن رو تحمل كنم.

.يك نفر از يكجا بد مي گه دو نفر ولي وقتي توي يك جمعي هستي كه همه از يكجا بد مي گن نمي تونم تحملش كنم.

من ميرم اگر تونستم و عمران ساوه قبول مي شم. نشد سال ديگه براي كنكور مي خونم.برام دعا كنيد.

متشكرم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home