.comment-link {margin-left:.6em;}

!دنیای من و اطرافم

Wednesday, November 05, 2003

امروز یکی از بچه هامون دیر اومد سر کلاس معلم پرسید کجا بودی گفت : مسترا بعد کلاس عین یه گلوله منفجر شد و...

حالا منظورم چی بود این بود :
Can some one tell my teacher
I am stuck here in the john
And I`ll be late for my next class
Cause the toilet paper`s gone.
نمی دونم چرا انگیس این به دلم نشت ؟خوب حالا که اینطوره خودم معنیش می کنم :
ممکنه یه نفر به معلممون بگه
که من اینجا توی دستشویی گیر افتادهم
وبرای کلاس بعدی دیر می رسم
چون کاغذ توالت تمون شده؟

مطمئناً فکر نکردی که من اینو گفتم ؟اینو از توی یه کتابی که دنباله روان آقای سیلور استاین مرحوم عزیز هستن گفتن.

دوست دارم الان خدا رو بگیرم و یغلش کنم و یه ماچ آبداره گنده ازش بگیرم ولی حیف...
می دونی چرا نمی تونم خدا رو بغل کنم چون اون موقع دیگه بهش نمی شه گفت خدا .
خدا یا شکرت.
چند روزه ستون فقرات من درد می کنه فکر کنم بخاطر کتابهای زیادیه که با خودم می برم با اینکه یه کوله خیلی خوشگل با کلاس دارم که یه عزیزی برام آورده اما بازم درد می کنه.
یکی از دلایلش فکر کنم بخاطر اینکه مدرسه ما هنوز کمد برای هر نفر نداره واین خیلی مسخرس .خیلی .

راستی من از تمام اون کسانی که هنوز این پنجره رو تحمل می کنن برای چندمین بار ازشون تشکر می کنم.خووووووووووووووووش باشین وپیروز .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home