( با اجاز از خداداد عزیز) و ... مزدا این روز را عید نامیدو...
چهارشنبه ساعت 10:30 بچه های مدرسه دارن مخ تمام معلمهایی که با هاشون کلاس داریم رو می زنن تا یه جوری زودتر (یعنی قبل از ساعت 3 بزنن بیرون)
به معلمهامون می گم آقا ببخشید می شه ما تو این ایام پر شکوه و پر اعصاب خورد کنی و .... میشه بیایم کنار اردوی پیشی های مدرسه یه اردوی یه نفره بزنیم ؟میگه نه.!
ساعت 1:30
ما اومدیم معلمهامون رو راضی بکنیم که زودتر بزنیم بیرون معلمهامون تکالیف نوروزی رو گذاشتن توی اتاق تکثیر و زودتر از ما (یعنی یه چیزی حدود 1 ساعت )زدن بیرون ای بی معرفتا !
ساعت 2:30
همه از این خوشحالن که یه بار تو زندگیشون از های اسکول دودره زدن به خاطر همین سورو ساط (درسته؟)خراب شدن بچه ها سر یکی و مهمون شدن یه بستنی توی هوای سرد بلوار دریا جور ,جوره. وقتی ابرها از روی دامنه ها در حال بالا رفتنه ,به موازات اون امید من برای رفتن به اسکی تو عید شدت می گیره و تو همون لحظه یه پا برای اسکی جور شد ولی با این جور برف که من می بینم باید تا یه 4,5 روزی صبر کرد تا راه شمشک به دیزین باز بشه.
ساعت3
(مثلاً مدرسه رو دودره زدیم که زودتر بریم خونه ولی ,چی شد!)دارم بازهم فکر می کنم که بلکه این چند روز اوی عید رو که معمولاً توی خونه قدیمی مادر بزرگم هستیم رو یه جوری دودره بزنم ولی هیچ راهی به زهنم نمی رسه ,یعنی می رسه ولی عملی نیست مثلاً ؛ یکیش اینه که خودمو بزنم به مریزی ولی مگه میشه ,بابام زرنگ تر از این حرفهاست ! یا بزنم پام رو یه بلایی سرش بیارم ولی بی خیالش می شم چون یاد اون دفعه می افتم که الکی خودم رو زدم به سرما خوردگی که نرم مدرسه ولی فرداش سرمای شدیدی خوردم و دیگه نمی تونستم غیبت کنم ... ولی نه !اوه اوه الان یادم افتاد که بازی ایران و کره اس (چه اصفهونی شد!) ساعت چند بود 4 ولی مطمئناً سر وقت که نیست حداقل 10 دقیقه می افته عقب درهر صورت نگاهی به ساعت می کنم اوه 3:30 , تاکسی !
ساعت 4:10 دقیقه
تازه رسیدم و تا تلویزیون رو نگاه می کنم می بینم هنوز دارن تصاویر مهیج ورزشی نشون می دن , لباس هام رو در آوردم یه دفعه یه صدایی شبیه جوات داره میاد نه مثل اینکه خود خیابانیه یدفعه یاد مصاحبه روزنامه ی تماشاگران( خدا بیامرز) که انجام داده بود می افتم که گفته بود :آقا شما اگه از صدای من بدت میاد می تونی صدای تلویزیونت رو خفه کنی... فکر کنم اونقدر کسانی شبیه من نفرینش کردن که نیمه دوم صداش از ورزشگاه قطع شد .
و با خیال راحت نگاه می کنم ولی گل مسخرهای خوردیم (البته تو نیمه اول) حقمون بود .
ساعت6
بازی تموم شده و ایران 0 - کره 1
ولی حالا که فکرش رو می کنم می گم :
بابا این حرفها چیه واسه چی دودره کنم بذار حداقل با این کار دل یکی رو هم که شده بدست بیاریم,مثلاً عیده ,پس عید رو عشق است0
0 Comments:
Post a Comment
<< Home